عطر آویشن!

و آویشن حرمت چشمان تو بود.

عطر آویشن!

و آویشن حرمت چشمان تو بود.

۲

سلام
دیشب یه خورده با هم حرفمون شد،یعنی من این روزا بهت احتیاج دارم ولی تو این دانشگاه لعنتیو بهونه میکنی.اصلا واست مهم نیست که من چه مرگمه...یا چرا من این طوری شدم....ولی خوب هر دو تامون کوتاه امدیم...
شبا که ساعت 11میخوابی،الان که اس ام اس دادمو هنوز جواب ندادی...
من میدونم تو چرا کوتاهی میکنی....بازم سعی میکنم به دل نگیرمو زود یادم بره....الان 10ماه که با همیم...من بهترین دوران دوستیمونو قبل از این پاییز لعنتی میدونم...یادته همیشه با من بودی حتی 1ساعتم تنهام نمیذاشتی؟
به قول یه عزیز این نیز بگذرد مگه نه؟
تو هنوز نمیدونی من وبلاگ ساختم تا درد دلامو اینجا بنویسم....موقش شه حتما بهت میگم...
یه کم مهربون شو....زندگی همش درس و دانشگاه نیست...تو که هنوز اول درسته ....بیخیال
واسه ی امروز بسته.
فعلا بای
نظرات 2 + ارسال نظر
سکس 5 قاره/شرکت درجایزه800دلاری یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:18 ب.ظ http://www.dvp.mihanblog.com

وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>


http://www.dvp.mihanblog.com
سکس 5 قاره/شرکت درجایزه800دلاری
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع

MahSün یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:23 ب.ظ http://firedream.blogsky.com

یاد ما بود، که آزاده ترین مرثیه گو
از نیستان می گفت.

ولی از طایفه آدمها،
رازقی ها، گم شد!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد